بیداد

من آژیر قرمز خطر را از اعماق دهان های وامانده شنیدم
و در آن لحظه ای که دیوار صوتی را فرو می ریختند
گوشهایم کر شد
و چشم هایم را بستند
به طعم تن فروشی 
که در بوی خردل ساندویج مکدنالد بود
حتی صدای سگ ها نیزدر آژیر زوزه شغالها گم شده است
هیاهوی گوشت را 
در کله پزی خیابان پاستور پاستوریزه می‌کنند
و لیس می‌زنند 
سگهای زرد
استخوان فرومانده در زخم را

نظرات

پست‌های پرطرفدار