پرده
گرفته است دستان لطیف و حریریت
شاخه سارهای نور را
و پنهان می کند
چشمان پنجره را از من
پیچیدگی چین دار تنت
هنوز دستاویز بلندی هاست
و گاهی که هرزگی تنت را به باد میسپاری
چه خوب غافل میشوی از دستان خورشید
و گل بوته های باغ ملون
فرصتی می یابند برای دیدارآزادی
در ورای مرزهای دیواری
کاش چشمان پنجره همیشه باز بماند
و کاش هرزگی باد را پایان نباشد
تا به نظاره بنشینم
تکرار واقعیت حجاب ها را
و باز تماشا کنم
آرزوی تو را
در آن لحظه ای که قافیه را به نسیم می بازی
مرصاد مستقیمی
نظرات
ارسال یک نظر