در فصل سرد و موسم دی ماه میلاد خود را جشن میگیرم با خاطراتی ملتهب از تو ققنوس پیرم باز می میرم پیچیده در یک کاغذ کادو یک خاطره از روی زیبایت در ذهن من فریاد حسرت شد وقتی که با این هدیه درگیرم کیک تولد زهر مار تلخ تاریک دنیایی بدون شمع وقتی نباشی در کنار من از دلخوشی زندگی سیرم امسال رنگ ارغوان دارد از گل نه ، از خون گریه های من چشمان من قپ کرده و فرتوت ناراحت از بازی تقدیرم شادی پوشالی و لبخندی همخوانی یک شعر تکراری عکاس دارد عکس میگیرد من با خیالی غرق تصویرم فکر تو را از ذهن مغشوشم با یک فریب انداختم بیرون بازنده ي این حقهی ساده پیروز در بازی تزویرم یک آینه رد شد کنار من یک تار مو با چهره ای روشن از آینه با من سخن میگفت من انهدامم بانگ آژیرم وقتی که بودی این زمان انگار در یک جوانی شاد و ساکن بود حالاسکون خاطرات تو با لحظه هایش میکند پیرم با تو تولد رنگ دیگر داشت ققنوس من جان میگرفت انگار بی تو ولی خود سوزیش را او هم میگذارد پای تقصیرم <مرصاد مستقیمی>
نظرات
ارسال یک نظر