همراه

با من از خود بگو و از حالت
کینه ها را بیا و مدفون کن
راه و رسم محبت ما را
مهروامضا به جوهر خون کن
مهر ما را دوباره یاد آور
یاد آن شب به زیر بام کویر
یاد آن عشق بازی من و تو
فارغ از بد دلی و از تزویر
دست من را بگیر و بنشانم
در کنار خودت به آرامی
دل رنجیده را به دست آور
با همان کارها که می‌دانی
یاد آن لحظه ای که جام شراب
دست من دادی و به من گفتی:
«هرزمانی دوباره مست شدی
یاد این یار مست می افتی؟»‌
برهانم مرا از این تردید
دست من را بگیر و باز بکش
بغلم کن به بوسه ای و بکش
دیوهای پلیدی سرکش
دل من لک زده که بنشینم
و نگاهت کنم که می‌خندی
از همان خنده های شیرین که
پر شده از محبت و رندی
من هنوزم برای آغوشت
و همان گرمی و حلاوت تو
می‌زنم پر و خوب آگاهم
من از آن بخشش و سخاوت تو
من هنوزم به فکر تو هستم
وقت هایی که با خودم تنهام
فاصله بین ما فقط آغوش
ما هم آغوش توی رویاهام
مرصاد مستقیمی

نظرات

پست‌های پرطرفدار